مدتزمان حبس نفس بهعنوان معیاری برای تحمل دیسترس (استرس منفی)
تحقیقات اخیر تحمل میزان دیسترس را بهعنوان یکی از مؤلفههای اساسی در توسعه اشکال مختلف علم روانشناسی در نظر گرفته است. یکی از اعمالی که اغلب برای ارزیابی تحمل دیسترس مورداستفاده قرار میگیرد، حبس نفس است. اگرچه زمان نگهداشتن نفس (حبس نفس) با پیامدهای رفتاری مرتبط با کنترل مهاری یا همان توانایی جلوگیری از فکر کردن یا انجام کارها (بهعنوانمثال، ترک سیگار) همراه است، اما رابطه بین نگهداشتن نفس و اقدامات مستقیم کنترل اجرایی هنوز بهطور کامل بررسی نشده است. پژوهش حاضر باهدف ارزیابی موارد زیر شکلگرفته است:
(الف) اطمینانبخش بودن آزمون مجدد حبس نفس در یک دوره پیگیری ۱ ساله
(ب) رابطه بین یک سری وظایف اجرایی و مدتزمان نگهداری نفس
یکصد و سیزده دانشجو ارزیابی اولیه حبس نفس را انجام دادند، ۵۸ نفر نیز یک سری از وظایف عملکرد اجرایی [تست مرتبسازی کارت ویسکانسین، کار پارامتری و کار بهروزرسانی حافظه] را انجام دادند. تعدادی از این دانش آموزان یک سال بعد در جلسه دوم تمرین حبس نفس را تکرار کردند. قابلیت اطمینان آزمون مجدد حبس نفس در طی یک دوره ۱ ساله بالابود، اما هیچیک از کارکردهای اجرایی با حبس نفس مرتبط نبود. سطح نسبتاً متوسط ناخوشایند ناشی از نگهداشتن نفس در نمونه موردمطالعه ما ممکن است نشان دهد که فرایندهای دیگر (فیزیولوژیکی، انگیزشی) علاوه بر تحمل دیسترس، بر حبس نفس نیز تأثیر میگذارند. بهطورکلی، یافتههای فعلی ما مؤید فرضیه کنترل مهاری فعال در امر حبس نفس در یک نمونه سالم نیست. یافتههای ما نشان میدهد که هنگام بررسی صحت حبس نفس بهعنوان یک معیار تحمل اضطراب، باید اختلافات فردی نیز در نظر گرفته شود.
مقدمه
تعریف تحمل پریشانی و دیسترس بهعنوان پایداری در برابر یک عامل استرسزا یا تحمل دیسترس به معنای غلبه فعال بر یک تجربه ناخوشایند در نظر گرفته میشود. تحمل دیسترس اخیراً توجه بیشتری را به خود جلب کرده است زیرا بهعنوان یک مفهوم مهم در اشکال مختلف روانشناسی بهعنوانمثال اضطراب، افسردگی، اعتیاد به مواد یا رفتارها و درد مزمن مطرح میشود. افزایش سریع تحقیقات در این زمینه با ارزیابی فزایندهای از مرزهای این مفهوم و روابط آن با حوزههای تحقیقاتی مرتبط مانند عوامل عاطفی و خودتنظیمی همراه بود. نشریات اخیر بهطور انتقادی در مورد ابهام تعریف تحمل دیسترس و همچنین اعتبار مفهومی تکنیکهای مختلف ارزیابی ازجمله خودتنظیمی یا القای پریشانی تجربی بحث کردهاند؛ بنابراین، تحقیقات بیشتری در مورد تطابق مفهومی بین روشهای ارزیابی و تشخیص و ایجاد تحمل در برابر دیسترس و پریشانی لازم است.
مفهوم تحمل دیسترس در متون بهمنظور ظرفیت درک شده برای مقاومت در برابر حالتهای منفی عاطفی و یا سایر اضطرابها و حالات درونی پریشانی و دیسترس که توسط نوعی از عوامل استرسزا ایجاد میشود، استفاده میشود؛ بنابراین این امر معمولاً از طریق اقدامات خود گزارشی و وظایف رفتاری که شامل القای تجربی دیسترس است، ارزیابی میشود. یکی از شاخصهای رفتاری که اغلب برای تحمل دیسترس مورداستفاده قرار میگیرد، عمل نگهداشتن نفس است.
در این کار از شرکتکنندگان خواسته میشود که تا حد امکان با دستورالعملهای دقیق نفس خود را نگهدارند (بهعنوانمثال، «نفس خود را تا زمانی که ممکن است نگهدارید»، «نفس خود را نگهدارید تا زمانی که احساس نیاز اضطراری به نفس کشیدن کنید»).
پژوهشگران (لیر و همکارانش) در بررسی اخیر خود به کاستیهای بیشماری در مفهومسازی رایج تحمل دیسترس و عملکردهای خاصی مانند نگهداشتن نفس اشاره کردند. این سؤال که آیا بررسی توانایی نگهداشتن نفس در یک فرد میتواند بهجای توانایی تحمل دیسترس بهعنوان یک صفت در جهان یا یک توانایی خاص در ارتباط با اضطراب در تعامل با احساسات جسمی باشد یا خیر که البته این سؤال، تاکنون بیپاسخمانده است. با مقایسه و طی جلسات طولانی، ارتباط و همبستگی بین ویژگیهایی همچون اضطراب، ترس از خفگی و عصبی بودن با حداکثر زمان نگهداشتن نفس (حبس نفس) گزارششده است. بااینوجود، اعتبار این آزمونها قبلاً موردبررسی قرار نگرفته است. ارزیابیهای مکرر از حبس نفس پایداری کوتاهمدت را نشان میدهد. بااینحال، این اقدامات مکرر موردبررسی قرار گرفت و فضای کافی برای تأثیرگذاری وابسته به حالت را (برانگیختگی، اضطراب، خلقوخو و …) ایجاد میکند. علیرغم آگاهیهای اندک در مورد مکانیسمهای اساسی تعیین مدتزمان نگهداشتن نفس در نمونههای سالم، اولین هدف از این مطالعه بررسی قابلاطمینان بودن این کار بود. برای دستیابی به یک اندازهگیری مطمئنتر از قابلیت اطمینانبخش بودن آزمون مجدد، یک مقایسه طولانیمدت یعنی جمعآوری حبس نفسها در شرایط یکسان در یک دوره پیگیری ۱ ساله انجام شد.
ازآنجاکه تعریف تحمل دیسترس، روشی برای غلبه فعالانه بر یک تجربه ناخوشایند و بنابراین کنترل عاطفی و یا رفتاری را نشان میدهد، انتظار میرود وظیفه اندازهگیری تحمل دیسترس زیرمجموعهای از منابع خود نظارتی باشد.
درزمینهٔ اختلال هراس (پانیک)، عوامل روانشناختی مانند حساسیت اضطرابی و ترس از خفگی نقش مهمی در توانایی بیماران پانیک برای حفظ هرچه بیشتر نفس خوددارند. بهطور خاص، حبس نفس پس از کاهش خودتنظیمی در حین احساسات ناخوشایند (پریشان کننده) میتواند کاهش مییابد. تحقیقات جدید، بااینحال، توضیحاتی جایگزین برای مدلهای فرسایش توان و اراده شامل فرایندهای انگیزشی و توجه ارائه میدهد و بیشتر بر نقش تحریکات و نه تنظیم آنها تمرکز دارد. اگر در حقیقت وظیفه نگهداشتن نفس مستلزم تحمل فعال در برابر محرکهای مضر است، مدتزمان نگهداشتن نفس باید با عملکرد در تستهای عصبی رفتاری بارگذاری شده بر روی منابع بازدارنده شناختی و یا رفتاری همراه باشد. بااینوجود، تاکنون هیچ تحقیق کاملی در مورد رابطه بین نفس کشیدن و کنترل اجرائی یا بهویژه عملکرد بازدارنده صورت نگرفته است. اگرچه یافتههای تصویربرداری عصبی حاکی از همپوشانی مناطق عصبی در حین نگهداشتن نفس و مهار پاسخ محرک است، اما پیشنهاد یک همپوشانی واقعی بین اقدامات رفتاری هر دو مفهوم موردبررسی قرار نگرفته است. این امر بهویژه با توجه به اهمیت بالای عملکردهای اجرایی در روانپزشکی مربوط به اختلال در تنظیم رفتاری یا عاطفی قابلتوجه است.
هدف دوم از این مطالعه بررسی سیستماتیک رابطه بین مدتزمان نگهداشتن نفس (با فرض پایداری زمانی بالا از حبس نفس) و انتخاب گستردهای از وظایف عملکرد اجرایی کلاسیک با بهرهگیری از ظرفیتهای شبیه به فرآیندهای بازدارنده است؛ بنابراین ما از ترکیبی از معیارهای انعطافپذیری شناختی (تست مرتبسازی کارت ویسکانسین، WCST)، مهار پاسخ محرک قبل از عمل و بهروزرسانی حافظه کاری (N-back) استفاده کردیم که همه آنها شبیه روشهای ارزیابی نوعی برای اندازهگیری فرایندهای بازدارنده درگیر در خودتنظیمی هستند.
در این تحقیق ما فرض را بر این گذاشتیم که مدتزمان نگهداشتن نفس یک صفت موقتی پایدار است که با شاخصهای کنترل اجرایی ارتباط مثبت دارد.
روشها
نمونه
نمونه پژوهش شامل دانشجویان روانشناسی سال اول بود که بهعنوان بخشی از دوره روششناسی در آزمون روانشناختی جمعی شرکت کردند. آزمون شامل جلسات مختلف جداگانه در طول سال تحصیلی ازجمله جلسه تکمیل پرسشنامه گروهی، جلسه تست گروهی رایانهای و ارزیابی گروهی حبس نفس بود.
عملکرد اجرایی باهدف ارزیابی سه مؤلفه عملکرد اجرایی، یعنی مهار پاسخهای آمادگی، انعطافپذیری شناختی و بهروزرسانی در حافظه کاری موردبررسی قرار گرفت.
توانایی نگهداشتن نفس بهصورت گروهی موردبررسی قرار گرفت و نیاز به تغییراتی درروش استاندارد نگهداشتن نفس بود. شرکتکنندگان در یک سالن بزرگ نشسته بودند و به آنها دستور داده شد که پس از یک بازدم کامل، نفس خود را حبس کنند (از آنها خواستهشده است که قبل از شروع ریتم تنفس خود را تغییر ندهند) و در همان حال از آنها خواسته شد که چشمان خود را بسته نگهدارند.
بهمنظور به حداکثر رساندن حس اضطراب، به شرکتکنندگان دستور داده شد که نفس خود را تا هرزمانی که میتوانند حبس کنند مگر اینکه نیاز اضطراری به تنفس داشته باشند. برای محاسبه حبس نفس، از شرکتکنندگان خواسته شد که بهمحض اینکه نفس خود را حبس کردند (و درست قبل از بستن چشمانشان) زمان شروع و زمان پایان را بهمحض اینکه دوباره نفس کشیده و چشمانشان را باز کنند با یک تایمر تعبیهشده در اتاق ثبت کنند. از اختلاف بین زمان پایان و زمان شروع در آنالیزها استفاده شد.
پس از انجام عمل نگهداشتن نفس، یک پرسشنامه هدفمند بهمنظور بررسی متغیرهای احتمالی مرتبط با حبس نفس برای شرکتکنندگان تهیه شد. پرسشنامه شامل سؤالاتی در مورد اطلاعات دموگرافیک (جنس، سن، فعالیت / ورزش، استعمال دخانیات، دارو / سلامتی، BMI، چرخه قاعدگی برای زنان) و همچنین سؤالاتی در مورد تجربه شرکتکنندگان و پیروی از روند نگهداشتن نفس بود. درنهایت، برای مدیریت اختلافات فردی در رفتارهای متقابل، شرکتکنندگان مجبور به گزارش افکار و راهکارهای احتمالی مورداستفاده در حین نگهداشتن نفس شدند.
روش
دانشجویان در طول سال اول تحصیل سه جلسه مختلف آزمایش جمعی را پشت سر گذاشتند. جلسه اول ارزیابی پرسشنامه بود که در یک سالن اجتماعات بزرگ برگزار شد و دانشجویان در آن نشسته بودند و مجموعهای از پرسشنامهها را در قالب کاغذ و مداد به مدت ۶۰ دقیقه تکمیل کردند. جلسه دوم، جلسه عملکرد اجرایی بود که در آزمایشگاههای رایانهای دانشگاه انجام شد. دانشجویان جلوی کامپیوترهای رومیزی (در گروههای ۲۰ نفرِ) قرار گرفتند، سپس برای انجام سه کار، دستورالعملی به آنها داده شد و شروع به تکمیل سریع آن کردند. برای کنترل خستگی، سه وظیفه متعادل شد، یعنی شش دستور ایجاد شد بهطوریکه هر کار دو بار در هر موقعیت ارائه شد. سرانجام، حدود ۶ ماه بعد از دو جلسه قبل، عمل نگهداشتن نفس در یک جلسه جداگانه در یک سالن بزرگ انجام شد. به دانشجویان پرسشنامه تجربه حبس نفس داده و از آنها خواسته شد تا هر زمان که آماده باشند بهمحض شروع تایمر، وظیفه نگهداشتن نفس را انجام دهند. یک سال بعد، شرکتکنندگان در همان سالن با همان روال بار دیگر عمل نگهداشتن نفس را در همان سالن اجرا کردند. دانشجویان درنهایت یا گواهینامه دوره را دریافت میکردند یا وارد قرعهکشی جایزههای کوچک میشدند.
تحلیل آماری
همبستگی دومتغیره پیرسون و همبستگی درون جمعی برای ارزیابی ثبات آزمون مجدد محاسبه شد. برای بررسی رابطه بین متغیرهای فشارخون و متغیرهای روانشناختی، از روابط همبستگی پیرسون استفاده شد، درحالیکه از آزمونهای T مستقل برای بررسی تفاوتهای احتمالی در حبس نفس به دلیل عوامل مختلف فیزیولوژیکی یا جمعیت شناختی استفاده شد.
نتایج
زمان نگهداشتن نفس (حبس نفس)
حبس نفسهای بالاتر از ۶۰ ثانیه بهعنوان دادههای خارج از محدوده شناخته شدند که نتیجه آن حذف سه نفر از ۱۱۳ شرکتکننده در اولین آزمون (حبس نفس ۱) و یکی از ۳۴ نفر در جلسه دوم آزمون (حبس نفس ۲) بود. میانگین حبس نفس بین آزمون اول و آزمون مجدد تفاوت معناداری ندارد و قابلمقایسه (اگرچه اندکی کمتر) با موارد گزارششده توسط سایر مطالعات با استفاده از روش استاندارد حبس نفس نمونههای دانشجویی است.
همبستگی بالقوه حبس نفس
برای ارزیابی رابطه توانایی نگهداشتن نفس با متغیرهای فیزیولوژیکی و روانشناختی، شاخص همبستگی پیرسون فقط با استفاده از دادههای اولین جلسه (حبس نفس ۱) محاسبه شد. حبس نفس ۱ با شاخص توده بدنی یا با سن، ارتباط معنیداری نداشت.
آزمون t مستقل در مقایسه افراد سیگاری و افراد غیر سیگاری تفاوتی نشان نداد. در میان افراد سیگاری، فراوانی سیگار کشیدن (روزانه / هفتگی / نادر) نیز به حبس نفس ارتباطی نداشت. بااینحال، به دلیل تعداد کم افراد سیگاری، اجازه نتیجهگیری محکم در این باب وجود نداشت. شرکتکنندههایی که بهطور مرتب ورزش میکنند حبس نفس طولانیتری از افرادی که ورزش نمیکنند، نشان دادند. آزمونهای آماری T نشان داد که اختلاف معنیداری بین رابطه جنسی با حبس نفس وجود ندارد.
هیچیک از پرسشهای ارزیابی ویژگیهای شخصیتی ارتباطی با حبس نفس نداشتند. همانطور که انتظار میرفت، رابطه منفی بین حساسیت اضطرابی و حبس نفس ۱ وجود داشت. حتی اگر این ارتباط ضعیف باشد، میتواند نشان دهد که اضطراب بر رابطه بین حبس نفس و عملکرد اجرایی تأثیر میگذارد.
تحلیلهای اکتشافی
۲۵ شرکتکننده (۲۲.۹٪) گزارش دادند که از استراتژی خاصی برای حفظ نفس خود در طول حبس نفس ۱ استفاده کردهاند. بهطورکلی، این استراتژیها در چهار دسته قرار میگیرند: اعمال بدنی، آرامش، حواسپرتی و تمرکز ذهن بر نگهداشتن نفس. اقدامات بدنی شامل بسته نگهداشتن بینی، ثابت نگهداشتن دستها، بستن چشمها و بلع است. استراتژیهای آرامش شامل رفتارهایی مانند «آرام ماندن» یا «تمرکز بر سکوت» بوده و پرت کردن حواس شامل اقداماتی برای فکر کردن عمدی به موضوعی دیگری یا منحرف کردن توجه از تنفس کشیدن است؛ که ازاینبین، استراتژیهای مربوط به اقدامات بدنی و حواسپرتی بیشترین کاربرد را داشتند.
بحث
حبس نفس بهعنوان معیار تحمل اضطراب و پریشانی و خودتنظیمی در نمونههای سالم و بالینی مورداستفاده قرارگرفته است. بااینحال، ناشناخته بودن ارتباط و تعیینکنندههای حبس نفس در نمونههای سالم، اعتبار و اختصاصی بودن این مقیاس را محدود میکند. برای بررسی بیشتر حبس نفس بهعنوان یک ابزار ارزیابی تحمل دیسترس و پریشانی، این مطالعه بر اطمینانبخش بودن آزمایش اولیه و مجدد طولانیمدت و رابطه بین حبس نفس و کنترل اجرایی در یک نمونه سالم متمرکزشده است. در این پیگیری بلندمدت، مدتزمان نگهداشتن نفس یک اندازهگیری قابلاعتماد در طول زمان بوده و قابلیت اطمینان بالا از آزمون مجدد آن، تعیین میزان حبس نفس با ویژگیهای نسبتاً پایدار، قابلمقایسه با لیست صفات شخصیتی معمولی با پیگیری ۱ ساله را نشان میدهد.
روش استاندارد حبس نفس ممکن است تحت کنترل کامل شخصی تجربه شود که ظهور پاسخهای استرسی شدید را دشوار میکند؛ بنابراین به نظر میرسد که نگهداشتن نفس در یک نمونه دانشجویی سالم ممکن است مشمول فرآیندهای بازدارنده نشود بلکه میتواند علاوه بر تحمل اضطراب شامل شاخصهای دیگری مانند فرآیندهای فیزیولوژیکی و انگیزشی باشد.
نتیجهگیری
نگهداشتن نفس بهعنوان یک شاخص رفتاری تحمل دیسترس و پریشانی و ظرفیت خودتنظیمی در نظر گرفته میشود. در نمونههای سالم، به نظر نمیرسد که نگهداشتن نفس با سایر اقدامات کلاسیک خودتنظیمی واریانس مشترکی داشته باشد. تحقیقات اکتشافی نشانگر نقش احتمالی حساسیت اضطراب بهعنوان تعدیلکننده چنین رابطهای است. ثبات حبس نفس در طی یک دوره ۱ ساله حاکی از آن است که سایر خصوصیات صفتی نیز ممکن است مشمول باشند. تحقیقات آینده ممکن است به بررسی این موضوع بپردازد آیا سایر تفاوتهای بین فردی، بهعنوانمثال، حساسیتهای ادغامی یا سایر شاخصهای فیزیولوژیکی خودتنظیم کننده، بهعنوانمثال، تنوع ضربان قلب با حبس نفس در ارتباط هستند یا خیر.
ترجمه: مریم ازمنه